۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه

فاحشه!


سلام فاحشه! هان!؟ تعجب کردی!؟ میدانم در کسوت مردان آبرومند، اندیشیدن به تو رسم، و گفتن از تو ننگ است! اما میخواهم برایت بنویسم. شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان! چه گناه کبیره ای…! میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام ! راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است! مگر هردو از یک تن نیست؟ بفروش ! تنت را حراج کن… من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان، شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین. تنها برای خودم (فریدون فرخزاد)

باورش دشوار است اما حقيقت دارد. حقيقت دارد اين خبر كه خبر نيست زهر كشنده است.
وقتي در وزارت كشور، حسين علي زاهدي پور كارشناس ارشد جامعه شناسي و عضو كارگروه زنان و دختران آسيب ديده و در معرض آسيب در همايش اسلام و آسيب هاي اجتماعي مي گفت 11 درصد فاحشه هاي تهران با اجازه همسرانشان تن فروشي مي كنند، مصيبت بود كه گلو ي حضار را گرفته بود و خفه شان مي كرد.
وقتي از زبان سيدكاظم رسول زاده طباطبايي مدير گروه روانشناسي دانشگاه تربيت مدرس و رئيس كارگروه زنان و دختران آسيب ديده و در معرض آسيب مي شنيدم سن فاحشگي از 30 سال در دهه 60 و 70 به 15 سال رسيده دلم مي خواست يكي بخواباند توي گوشم و بگويد بلند شو فلاني كابوس ديده اي، صدقه بده دفع بلا بشه."
برگرفته از سایت ایرانیان انگلستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر